LOVE
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, توسط ashkan khosravi |

یک کلام،ختم کلام! 

ابو سعیدابولخیر در مسجدی سخنرانی داشت

مردم از تمام اطراف روستا ها و شهرها امده بودند  
جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند.

سپس شاگرد ابو سعید گفت تو را به خدا از انجا که هستید یک قدم پیش بگزارید

همه یک قدم پیش گذاشتند سپس...

نوبت به سخنرانی ابو سعید رسید

او از سخنرانی خود داری  کرد

مردم که به مدت یک ساعت در مسجدبودند و خسته شده  بودند شروع به اعتراض کردند

ابو سعید پس از مدتی گفت :

هر انچه که من میخواستم بگویم شاگردم به شما گفت، شما یک قدم به جلو حرکت کنید تا خدا ده قدم به شما نزدیک شود...

 

دانستن کافی نیست، باید به دانسته ی خود عمل کنید.

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.