میخواهمت چنانکه شب خواب را
می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
حتی اگر نباشی می آفرینمت
چنانکه التهاب بیابان سراب را . . .
زندگی شبیه شعریست ! قافیه هایش با من ! ” تو ” فقط همیشه ردیف باش !
بعد از گرفتن دست هایت ، تمام دنیا را لمس خواهم کرد تا عشق به همه سرایت کند . . .
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
من به آن محتاجم !
مرا حبس کن در آغوشت
من ؛برای حصارِ بازوان تو ، مجرم ترین زندانی ام . . . !
گل اگر چشم خودش باز کند خواهد مرد / ماه در اوج غرورش به زمین خواهد خورد
چون به زیبایی تو حسرت ، عالم خوردند / برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد . . .
دوست داشتَنت معادله ای ست که ، نفس هایَم را اثبات می کند!
انسانهای خوب همانند گلهای قالی اند !
نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن ، دائمی اند !
آسمانم انتهایش قلب توست / مهربان این آسمان از آن توست
آسمانم هدیه ای از سوی من / تا بدانی قلب من هم یاد توست .
دیگر نه اشکهایم را خواهی دید ، نه التماس هـــایم را و نه احساسات این دلِ لعنتی را . . .
به جای آن احساسی که کشتی ، درختی از غرور کاشم . . .
هر نتی که از عشق بگوید زیباست
حالا سمفونی پنجم بتهوون باشد یا زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست . . .
تو آن ستاره ی منی که گر شبی ز کلبه ام گذر کنی از شوق روی ماه تو صدای خنده ی دلم به عالمی سفر کند . . .
دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گل گرفتمش . . .
گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما / سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم
دل من عاطفه را می فهمد / با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم
تنهایی یعنی :
ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !
با یاد تو این ستاره ها رنگی بود / این دفتر خاطرات من سنگی بود
از درس کلاس عاشقی سهمم باز / یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود . . .
اگر دو نفر لبه پرتگاهی باشند کدومشون رو نجات میدی !؟
اونی که خیلی دوستش داری ؟
یا اونی که خیلی دوست داره ؟
وجودت کافی است برای هزار سال دلگرمی . . .
دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد / آنچه کردی تو به من هیچ ستم کار نکرد . . .
سرد بودنم را بگذار به حساب گرم بودنت با دیگران . . .
عشق یعنی جسم و جانم مال تو / عشق یعنی پرسش از احوال تو / عشق یعنی از خودم من خسته ام /عشق من ، به تو دل بسته ام .
لعنت به همه ی قانون های دنیا که در آن شکستن دل پیگرد قانونی ندارد . . .
تا دیروز ، هرچه می نوشتم عاشقانه بود
از امروز ، هرچه بنویسم صادقانه است
عاشقانه دوستت دارم . . .
اگر احساس به خاموشی مطلق برسد / باز هم عاطفه ای هست میان من و تو
یه رابطه از اونجایی خراب میشه که
تو ناراحتش کنی و یکی دیگه آرومش . . .
اینروزها هیچ چیز سر جایش نیست !
جز تو که بدجور جا گرفتی کنچ دلم. . . !
سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند . . .
دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه / چنان مهرت به جانم کرده ریشه
که در شش گوشه ی قلبم نوشته / عزیزم ، دوستت دارم همیشه . . .
به همون اندازه که ماهى دوست نداره برسه به خشکى دوست دارم . . .
دل آرام را بی تاب میکنی ، دل بی تاب را آرام
آخرش نگفتی : تو ، دردی یا درمان ؟
ز تلخی سکوتت من چه بگویم / همان بهتر که از غم ها نگویم
تو کاری کرده ای با بی وفایی / دگر از عشق خود با کَس نگویم . . .
می دانی … !؟ به رویت نیاوردم … !
از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما “
فهمیدم پای ” او ” در میان است . . .
نظرات شما عزیزان: