LOVE
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, توسط ashkan khosravi |

 نشاط انگیز و ماتم زاىٔی ای عشق

عجب رسواگر و رسواىٔی ای عشق

 

اگر چنگ تو به جانی ستیزد

چنان افتد که هر گز برنخیزد

 

تو را یک فن نباشد ، ذوفنونی

بلای عقل و مبنای جنونی

 

تو لیلی را ز خوبی طاق کردی

گل گلخانه ی آفاق کردی

 

اگر نمک بر او دادی تو دادی

بدو خوی ملک دادی ، تو دادی

 

لبش گلرنگ اگر کردی تو کردی

دلش را سنگ اگر کردی ، تو کردی

 

به از لیلی فراوان بود در شهر

به نیروی تو شد جانانه ی دهر 

 

تو مجنون را به شب افسانه کردی

ز هجران زنی دیوانه کردی

 

تو او را ناله و اندوه دادی

ز محنت سر به دشت و کوه دادی

 

چه دلهایی زتو دریای خون است

چه سرها کز تو صحرای جنون است

 

به شیرین دلستانی یاد  دادی

وز آن فرهاد بر باد دادی

 

سر و جان و دلش جای جنون است

گر آن کوهی ز عشقش بیستون شد

 

ز شیرین تلخ کردی کام فرهاد

بلند آوازه کردی نام فرهاد

 

یکی را بر مراد دل رسانی

یکی را در غم و حسرت نشانی

 

یکی را همچو مشعل بر فروزی

میان شعله ها جانش بسوزی

 

خوشا انکس که جانش از تو سوزد

چو شمعی پای تا سر بر فروزد

 

خوشا عشق و خوشا ناکامی عشق

خوشا رسواىٔی و بدنامی عشق

 

خوشا بر جان من هر روز هر شام

همه درد و همه داغ و همه سوز

 

خوشا عاشق شدن اما جداىٔی

خوشا عشق و نوای بینواىٔی

 

خوشا در سوز عشقی سوختن ها

میان شعله اش افروختن ها

 

چو عاشق از نگارش کام گیرد

چراغ آرزوهایش بمیرد

 

اگر میداد لیلی کام به مجنون

کجا افسانه میشد نام مجنون 

 

هزاران دل بحسرت خون شد از عشق

یکی در این میان مجنون شد از عشق

 

در این آتش هر آنکس بیشتر سوخت

چراغش در جهان روشن تر افروخت 

 


نوای  عاشقان   در  بینواىٔیست

دوام  عاشقی ها در جداىٔیست

 

شاعر : مهدی سهیلی 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.