LOVE
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, توسط ashkan khosravi |

 از كدامين جاده آمدي،كه انتهايش را نمي يابم؟!

از كدامين جاده اينگونه خسته آمدي كه نيمه راه را از انتهاي راه باز نشناختي؟!
راهنمايت كه بود؟!چرا نقشه راه را برايت نيمه ترسيم كرده بود؟!چرا؟؟؟
آمدي...
هنوز در تجسم چشمانم نقش مي بندي!هنوز بوي حضورت را مي توانم حس كنم !هنوز جانم را كه به خستگي چشمانت سپردم بياد دارم!
آري هنوز؛هنوز تو را در لحظه هايم مي پندارم .
تاب رفتنت ديگر نبود!
گفتي آمده اي كه بماني !
درنگ كردم؛بار خدايا!چه جوابي بدهم؟آه چرا،چرا هيچ كس مرا خبر از آمدنش نداده بود؟چه جوابي بدهم؟!
آري خواهم گفت:خسته اي لحظاتي چند درنگ كن تا...
لحظه ها را چه كسي شمارش كرد؟
ساعتها گذشت.روزها ،ماهها و...هر چه بود گذشت.
باور كرده بود كه من انتهاي جاده هاي پيموده نشده اويم ،مرا نيزبه باور رسانيده بود كه پاي رفتنم در جاده هاست.
قدم برداشتم !گويي تازه رفتنم آموخته اند .
خدايا!قدم برداشتن زيباست، اما...زمين خوردن را دوست تر دارم. شايد هم دستان پر مهري كه دستانم را مي طلبيد تا بر خيزم!
نمي دانم!
اما لحظه اي قبل بود كه زمين خوردم و دستانم در انتظار نشستند ...
چرا هيچ كس دستانم را طلب نمي كند؟!
به زمين تكيه كردم تا آسمان را حس كنم.برخاستم...
چه دشوار بود تنها برخاستن.
به ابتداي جاده ام باز گشتم...همان نيمه راه او...
كوله بارش ،تنها چيزي كه مانده بود؛با تكه كاغذي كه روي آن نوشته بود :اينجا نيمه راه من است.تا انتها مي روم.به انتها رسيدن را بياموز .بي طلب دستانم...
چگونه بي تو بياموزم؟!چگونه؟!
كاش ابتداي جاده ام ،انتهاي جاده ات بود !
كاش انتها جاده ام ،انتهاي جاده ات باشد!

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.