عشق اونيه که تو آسمون دلت بهترين ستاره تو به نام اون مي کني
عشق اونيه که مي خواي اون بشه مهتاب شبها و خورشيد روشن زندگيت
عشق اونيه که موقع دلتنگيهات مثل ابر پر بارون آسمون دلت رو تصاحب مي کنه.
عشق اونيه که با ديدنش حس ميکني يه يروانه تو دلت داره پر پرميزنه
عشق اونيه که يه حس پاک بهت بده اسموني اسموني
عشق اونيه که هيچ وقت نمي توني فراموشش کني.........
باور كن اگر ميدانستي چقدر دوستت دارم از گرماي عشقم آب مي شدي و من اين را نمي خواستم.گذاشتم تو بروي و من بسوزم.چون شعله منم نه تو،عشق تويي و من عاشق. پس گذاشتم تا بروي . خيلي بي انصافي خيلي. وقتي خواستي بروي حتي يك برگ گل ياس يا يك قطره باران يا حتي صداي سنجاقك برايم نگذاشتي بدون هيچ رفتي . بدون هيچ صدا مثل هميشه سربزير و آرام رفتي براي هميشه. اگر همه پروانه ها تو را ببخشند من نمي بخشمت مي داني چرا؟ چون آنوقت تو بر مي گردي و طلب بخشش مي كني و من صميمانه ترين لبخندها را نثارت مي كنم با شكوه ترين محبتها را به پايت مي ريزم مي دانم همه اينها خيال است خيالي کال كه وقت رسيدنش زماني مي خواهد به قطره قطره چكيدن من.